درباره شهر بهرمان
بَهرمان به معنی یاقوت سرخ است و شهری است در استان کرمان، بخش نوق شهرستان رفسنجان که در ۵۵ کیلومتری رفسنجان قرار دارد. در میان مردمان محلی بهرمان، به دلیل تشکیل شدن آن از سه روستا (بهرمان، نعمتآباد و شاه آباد)، سه قریه هم خطاب میشود. از روستاهای اطراف این شهر میتوان به باقرآباد، رکن آباد اشاره کرد. بهرمان در سال ۱۳۸۲ از روستا به شهر تبدیل شد.این شهر دارای مرکز دانشگاه آزاد اسلامی، مراکز متعدد پژوهشی و ورزشی میباشد..بهرمان زادگاه آقای هاشمی رفسنجانی نیز می باشد.
درباره شهر بهرمان – یاقوت سرخ – Ruby
جاذبههای گردشگری
از جاذبههای گردشگری بهرمان میتوان به
- امامزاده ابراهیم با دیرینگی حدود ۱۰۰۰ سال
- حمام بهرمان
- حمام قاسمآباد
- حمام آقا
- منزل پدری هاشمی رفسنجانی
- آب انبار بهرمان
فضای سبز شهری
- پارک لاله
- پارک شهید حسن زاده
کشاورزی
محصول کشاورزی این شهر پسته میباشد.
افراد سرشناس و مشاهیر
- آیتالله هاشمی رفسنجانی پدر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی
- آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، سومین رئیس جمهور ایران
- آیتالله شیخ محمد هاشمیان
- شیخ حسین هاشمیان
درباره شهر بهرمان (یاقوت سرخ)
معنی بهرمان در لغت نامه دهخدا
بهرمان. [ ب َ رَ ] (اِ) بهرامن است که یاقوت سرخ باشد. (برهان ) (از آنندراج ).
یاقوت سرخ گرانمایه (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). یاقوت سرخ(جهانگیری ) (غیاث) (صحاح الفرس ). یاقوت (فهرست مخزن الادویه ). سنگ نفیسی است که قرمزرنگ میباشد (قاموس کتاب مقدس ) :
در وصف تو شکل بهرمان سازم
وز تو نقش بهرمان بندم.
(مسعودسعد)
و آن کمر کز تاب لعل و آب یاقوتش شدی
آب گردون آتش و نیلوفر او بهرمان.
امامی هروی.
نور مه از خاک کند سرخ گل
قرص خور از سنگ کند بهرمان.
گفتی زبرجد گونه ٔ عقیق گرفته بود و یا پولاد برنگ مرجان و بهرمان گشت. (تاج المآثر).
آن آب نیلگون که ز عکسش گمان بری
مالیده قرطه ای است ز پیروزه بهرمان.
از… و یاقوتها بهرمان و عقایل در و مرجان. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ ۱ ص ۲۳۷).
تا بود خورشید و مه برگر زمان
تا بود در کان عقیق و بهرمان
پیش تیغ خسرو گیتی بود
کوه خارا بر مثال بهرمان.
هست یاقوت بهرمان پرهیخت
ادب آمد که دیو از او بگریخت.
با کوه درج گوهرو با ابر عقد در
با باد مشک سوده و با خاک بهرمان.
گلستان بهرمان دارد همانا شیرخوارستی
لباس کودکان شیرخواره بهرمانستی.
نوروز نوبهار همی باغ وراغ را
از بهر بزم تو سلب بهرمان کند.
درویش کو برنگ و ریایی بسنده کرد
جای گلیم به که ببر بهرمان کشد.
|| رنگ قرمز و سرخ مطلقاً :
تا برآید بهرمان از شاخ گل وقت بهار
تا برآید کهربا از برگ رز وقت خزان
باد روی بدسگالت زرد همچون کهربا
باد روی نیک خواهت سرخ همچون بهرمان.
عکس روی سرخ او بر چهره ٔ چرخ کبود
همچو شنگرفی علم بر لاجوردی بهرمان.
|| غازه که زنان بر روی مالند. (جهانگیری ) :
چنان بکرد چرخ از ولایتش معزول
که بهرمان عروسانت خنجر بهرام.