روبی ویدئو

«هاتف» و «حاتم» دو برادر از یک خانواده سرشناس ساکن سیاهرود هستند. حاتم پسر ارشد خانواده دلداده پرستار بچه‌اش، «مارال» است. در حالی که هنوز ابهامات زیادی در رابطه با سرنوشت زن سابقش در میان اهالی سیاهرود وجود دارد. مارال می‌فهمد جان برادرش در خطر است. حاتم در پی کمک به مارال و پیگیری ماجرا متوجه می‌شود داستان برادر او به برادر کوچک خودش هاتف که چند سالی است به تهران مهاجرت کرده، گره خورده است. با بازگشت هاتف به سیاهرود، دو برادر درگیر موقعیت پیچیده عاشقانه‌ای می‌شوند كه خروج از آن ممكن است آنها را تا مرزهای غریبی از عشق و نفرت بكشاند...

بهمن مردانی برای کشف راز آنچه بیست و پنج سال قبل باعث فرار او به خارج از کشور شده بود به ایران باز می گردد ، خانواده رشید فرشباف استاد مشهور طراحی فرش را در موقعیت تازه ای قرار می دهد، موقعیتی بسیار عجیب...

داستان «آکتور» درباره زندگی پر فراز و نشیب چند بازیگر مستعد تئاتر است که بعد از پیشنهادی که به آن‌ها می‌شود زندگی‌شان دستخوش ماجراهایی پیچیده می‌شود.

پیمان بعد از یک سوءتفاهم خانوادگی با کامران درگیر می‌شود. گمان‌ها به این سمت می‌رود که پیمان کامران را کشته، ماجرایی که شاید به قیمت زندگی پیمان تمام شود…

در خلاصه داستان این سریال آمده است که: پیوند عاشقانه آیسان و ژاکان در عبور از روزهای سخت آغازین زندگی مشترک شان، جانی دوباره می گیرد. آنها برای آبیاری درخت عشق شان راهی ماه عسل می شوند...سفری که پایان اش تاریکی است.

گوهر پس از فوت همسرش یک سال درس می خواند و با موفقیت در آزمون کنکور در رشته پزشکی قبول می شود. حالا او با نوه اش هم دانشگاهی می شود و همین موضوع ماجراهایی را در خانواده و دانشگاه پیش می آورد.

"یاغی" روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند. یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.

یک مترجم جوان در شغلش مسیرهای تازه‌ای را کشف می‌کند. رفتن در این مسیرهای پر پیچ و خم باعث می‌شود تا او به رازی خانوادگی پی ببرد که بر زندگی و آینده‌ خود و خانواده‌اش سایه می‌اندازد. سایه‌ای که می‌تواند آرامش یک شهر را تهدید کند.

اون جایی که برسم بهشون کَفِش پُرِ خون… یا خون من یا خون اونا…

وقتی طبیعت از بین برود و به جای درخت، آهن و سیمان از زمین بروید، جانور بیچاره هم راهی به جز شهرنشینی ندارد. ختن و خمار، دو آهوی جوان قصه ما هم به امید زندگی بهتر سرزمین مادریشان، دشت ناز را می‌فروشند و در شهرک کلیله و دمنه یک آپارتمان کوچک می‌خرند…

قدرت و جهانگیر از جاعلان معروف تحت تعقیب پلیس قصد دارند از کشور بگریزند اما این دو، طی ماجراهایی درمی یابند که با رمالی می توانند کار و کاسبی جدیدی را پیشه کنند. با اینکه پلیس آنها را شناسائی کرده اما آنها بخاطر طمع دست از رمالی نمی کشند و با کلاهبرداری می توانند به مال و منالی برسند که ...

مهلکه، فضایی حادثه‌ای و هیجان‌انگیز دارد و در خلاصه داستان آن آمده: چهار نفر ناخواسته از یک صبح تا شب وارد یک ماجراجویی هیجان‌انگیز می‌شوند...