جیران یک مجموعهٔ ایرانی در ژانر عاشقانهٔ تاریخی به کارگردانی حسن فتحی است. داستان این مجموعه به وقایع بعد از مرگ امیرکبیر و آشنایی ناصرالدینشاه با جیران میپردازد.
«زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریم خان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانم کارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خراب کارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است. هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ. آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه می خواهد. قلعه ای می خواهد که جان پناهش باشد. برای اولاد آدم هیچ قلعه ای محکم تر از عشق نیست. بدهید همه جا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش، پادشاه شما عاشق شد…»
زمان پخش سریال جیران
این سریال جمعه ها ساعت 8 صبح از طریق رسانه روبی ویدئو پخش می گردد.
تیزر سریال جیران
اهنگ سریال جیران
اهنگ تیتراژ پایانی سریال جیران با صدای همایون شجریان به همراه تکست.
آهنگ گریه کن
اطلاعات آهنگ گریه کن سریال جیران
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: فردین خلعتبری
شاعر: اهورا ایمان
مدیر تولید موسیقی: سحر فروزان
صدابردار، میکس و مسترینگ : کاوه عابدین
استودیو: صبا
با من امشب زیر باران گریه کن
سر به زانوی خیابان گریه کن
مو به مو پیچ و خم هر کوچه را
با خم موی پریشان گریه کن
یا از اول دل به رویایی نبند
یا بر این رویای ویران گریه کن
عشق سلطان است و باقی بندهایم
زیر تیغش پایکوبان گریه کن
درد را باران نمیشوید ولی
زیر باران زیر باران گریه کن
آهنگ در این شب سیاه:
اطلاعات آهنگ در این شب سیاه همایون شجریان
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: فردین خلعتبری
شاعر: امیرحسین اللهیاری
گروه کر فیلارمونیک ایران
رهبر: علیرضا شفقی نژاد
صدابردار، میکس و مسترینگ: کاوه عابدین
استودیو: صبا
از کوچه بگذر و به خیابان بریز ماه دزدیده از خلایق و پنهان ز خشم شاه
آه در این شب سیاه آن گونه عاشقم که اگر دست بر زنی
چون ماجرای موج بیابی مشوشم آن گونه عاشقم که اگر پای بر نهی
دریای دامن تو بسوزد در آتشم با یاد من غمینی و من با غمت خوشم
تلفیق خون و برف و بهار است دامنت تصویر سبز سرخه حصار است دامنت
خود حسرت هزار سوار است دامنت در شیشه های رنگی بنگر به چشم شاه
انگار سوی توست اگر می کند نگاه در مقدم تو میزنم امشب نقاره را
جیران مسیرش را از سیاوش جدا می کند و رهسپار اردوی شکار می شود. شب سارای گرجی را به چادر شاه روانه می کنند. اینک زمان مناسبی است تا نقشه خواجه روشن اجرا شود اما….
وقتی طبیعت از بین برود و به جای درخت، آهن و سیمان از زمین بروید، جانور بیچاره هم راهی به جز شهرنشینی ندارد. ختن و خمار، دو آهوی جوان قصه ما هم به امید زندگی بهتر سرزمین مادریشان، دشت ناز را میفروشند و در شهرک کلیله و دمنه یک آپارتمان کوچک میخرند…
در همسایگی خانه جدید آقای طهماسب که به تازگی به آن نقل مکان کرده، یک سالن عروسی قرار دارد. بنابراین شخصیتهای عروسکی جدیدی که اکثر آنها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاقهای جذابی را رقم میزنند…
غلام و مرتضی پس از به دست آوردن اطلاعات دفترچه ستوده به ایران باز می گردند تا با شیرین معامله کنند و در ازای دادن اطلاعاتی که در دست دارند به او، پول مردم را پس بگیرند. آن ها وقتی به خانه می رسند، می فهمند یک نفر مرده است.
قدرت در خانه ای متروکه ساکن می شود. ناخدا سهراب مسئولیت بیرون کردن قدرت را به عهده می گیرد. از سوی دیگر جهانگیر به منزل یکی از مشتری های سابقش پناه می آورد اما...
وقتی طبیعت از بین برود و به جای درخت، آهن و سیمان از زمین بروید، جانور بیچاره هم راهی به جز شهرنشینی ندارد. ختن و خمار، دو آهوی جوان قصه ما هم به امید زندگی بهتر سرزمین مادریشان، دشت ناز را میفروشند و در شهرک کلیله و دمنه یک آپارتمان کوچک میخرند…
در همسایگی خانه جدید آقای طهماسب که به تازگی به آن نقل مکان کرده، یک سالن عروسی قرار دارد. بنابراین شخصیتهای عروسکی جدیدی که اکثر آنها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاقهای جذابی را رقم میزنند…
سیاوش برای به دست آوردن اطلاعات دفترچه ی ستوده نقشه ای کشیده است که می خواهد آن را با کمک غلام و مرتضی به سرانجام برساند. ستاره پس از شنیدن نقشه ی سیاوش، به غلام می گوید حالا وقت آن است که به سیاوش رو دست بزنند...
«زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریم خان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانم کارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خراب کارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است.
هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ. آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه می خواهد. قلعه ای می خواهد که جان پناهش باشد. برای اولاد آدم هیچ قلعه ای محکم تر از عشق نیست. بدهید همه جا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش، پادشاه شما عاشق شد…»
لیلی از طریق کتابی مرموز در مییابد که او و خانوادهاش تاکنون در زمان و مکانهای بسیاری زیستهاند و اکنون «نوبت لیلی» است تا با رمزگشایی از کتاب و یافتن تابلوی ارزشمند نیاکانش دست به انتخابی بزند که به تمام این زندگیهای زیسته معنا بدهد و…